|
مجموعه ضرب المثل هاي فارسي « ص - ي »
« ص »
صابونش به جامه ما خورده ! صبر كوتاه خدا سي ساله ! صداش صبح در مياد ! صد پتك زرگر، يك پتك آهنگر ! صد تا گنجشك با زاق و زوقش نيم منه ! صد تا چاقو بسازه، يكيش دسته نداره ! صد تومن ميدم كه بچه ام يكشب بيرون نخوابه وقتي خوابيد ، چه يكشب چه هزار شب ! صد رحمت به كفن دزد اولي ! صد سال گدائي ميكنه هنوز شب جمعه را نميدونه ! صد سر را كلاه است و صد كور را عصا ! صد من پرقو يكمشت نيست ! صد من گوشت شكار به يك چس تازي نميارزه ! صد موش را يك گربه كافيه ! صفراش به يك ليمو مي شكنه ! صنار جيگرك سفره قلمگار نمي خواد ! صنار ميگيرم سگ اخته ميكنم، يه عباسي ميدم غسل ميكنم !
« ض »
ضرب خورده جراحه ! ضرر را از هر جا جلوشو بگيري منفعته ! ضامن روزي بود روزي رسان ! ضرر بموقع بهتر از منفعت بيموقعه ! ضرر كار كن، كار نكردنه !
« ط »
طاس اگر نيك نشيند همه كس نراد است ! طالع اگر اري برو دمر بخواب ! طاووس را به نقش و نگاري كه هست خلق --- تحسين كنند و او خجل از پاي زشت خويش !(( سعدي )) طبل تو خاليست ! طبيب بيمروت، خلق را رنجور ميخواهد ! طشت طلا رو سرت بگير و برو ! طعمه هر مرغكي انجير نيست ! طمع آرد بمردان رنگ زردي ! طمع پيشه را رنگ و رو زرده ! طمع را نبايد كه چندان كني --- كه صاحب كرم را پشيمان كني ! طمع زياد مايه جونم مرگي ( جوانمرگي ) است ! طمعش از كرم مرتضي علي بيشتره !
« ظ »
ظالم پاي ديوار خودشو ميكنه ! ظالم دست كوتاه ! ظالم هميشه خانه خرابه ! ظاهرش چون گور كافر پر حلل --- باطنش قهر خدا عزوجل !
« ع »
عاشقان را همه گر آب برد --- خوبرويان همه را خواب برد . (( ايرج ميرزا )) عاشق بي پول بايد شبدر بچينه ! عاشقم پول ندارم كوزه بده آب بيارم ! عاشقي پيداست از زاري دل --- نيست بيماري چو بيماري دل . (( مولوي )) عاشقي شيوه رندان بلا كش باشد ! (( حافظ )) عاشقي كار سري نيست كه بر بالين است ! (( سعدي )) عاقبت جوينده بابنده بود ! (( مولوي)) عاقبت گرگ زاده گرگ شود --- گر چه باآدمي بزرگ شود . (( سعدي )) عاقل بكنار آب تا پل ميجست --- ديوانه پا برهنه از آب گذشت ! عاقل گوشت ميخوره، بي عقل بادمجان ! عالم بي عمل، زنبور بي عسله ! عالم شدن چه آسون آدم شدن چه مشكل ! عالم ناپرهيزكار، كوريست مشعله دار ! عبادت بجز خدمت خلق نيست --- به تسبيح و سجاده و دلق نيست ! (( سعدي )) عجب كشگي سابيديم كه همش دوغ پتي بود ! عجله، كار شيطونه ! عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد ! عذر بدر از گناه ! عروس بي جهاز، روزه بي نماز، دعاي بي نياز، قرمه بي پياز ! عروس تعريفي عاقبت شلخته در آمد ! عروس كه بما رسيد شب كوتاه شد ! عروس مردني را گردن مادر شوهر نگذاريد ! عروس مياد وسمه بكشه نه وصله بكنه ! عروس نميتونست برقصه ميگفت : زمين كجه ! عروس را كه مادرش تعريف كنه براي آقا دائيش خوبه ! عروس كه مادر شوهر نداره اهل محل مادر شوهرشند ! عزيز كرده خدا را نميشه ذليل كرد ! عزيز پدر و مادر ! عسس بيا منو بگير ! عسل در باغ هست و غوره هم هست ! عسل نيستي كه انگشتت بزنند ! عشق پيري گر بجنبد سر به رسوائي زند ! عقد پسر عمو و دختر عمو را در آسمان بسته اند ! عقلش پاره سنگ بر ميداره ! عقل كه نيست جون در عذابه ! عقل مردم به چشمشونه ! عقل و گهش قاطي شده ! علاج واقعه پيش از وقوع بايد كرد . (( ... دريغ سود ندارد چو رفت كار از دست )) (( سعدي )) علاج بكن كز دلم خون نيايد . (( سرشك از رخم پاك كردن چه حاصل ... )) (( مير والهي)) علف بدهان بزي بايد شيرين بياد ! عيدت را اينجا كردي نوروزت را برو جاي ديگه !
« غ »
غاز ميچرونه ! غربال را جلوي كولي گرفت و گفت : منو چطور مي بيني ؟ گفت : هر طور كه تو منو ميبيني ! غلام به مال خواجه نازد و خواجه به هر دو ! غليان بكشيم يا خجالت ! (( مائيم ميان اين دو حالت ... )) غم مرگ برادر را برادر مرده ميداند ! غوره نشده مويز شده است !
« ف »
فردا كه برمن و تو وزد باد مهرگان --- آنگه شود پديد كه نامرد و مرد كيست ؟ (( ناصر خسرو))
فرزند بي ادب مثل انگشت ششمه، اگر ببري درد داره ، اگر هم نبري زشته ! فرزند عزيز نور ديده --- از دبه كسي ضرر نديده ! فرزند كسي نميكند فرزندي --- گر طوق طلا به گردنش بر بندي ! فرزند عزيز دردونه، يا دنگه يا ديوونه ! فرشش زمينه، لحافش آسمون ! فرش، فرش قالي، ظرف، ظرف مس، دين، دين محمد ! فضول را بجهنم بردند گفت : هيزمش تره ! فقير، در جهنم نشسته است ! فكر نان كن كه خربزه آبه ! فلفل نبين چه ريزه بشكن ببين چه تيزه ! فلك فلك، بهمه دادي منقل، به ما ندادي يك كلك ! فواره چون بلند شود سرنگون شود ! فيل خوابي مي بيند و فيلبان خوابي ! فيلش ياد هندوستان كرده ! فيل و فنجان ! فيل زنده اش صد تومنه، مرده شم صد تومنه !
« ق »
قاپ قمار خونه است ! قاتل بپاي خود پاي دار ميره ! قاچ زين را بگير اسب دواني پيشكشت ! قاشق سازي كاري نداره، مشت ميزني توش گود ميشه، دمش را ميكشي دراز ميشه ! قاشق نداري آش بخوري نونتو كج كن بيل كن ! قاطر را گفتند : پدرت كيست ؟ گفت : اسب آقادائيمه ! قاطر را گفتند : پدرت كيست ؟ گفت : اسب آقادائيمه ! قاطر پيش آهنگ آخرش توبره ميشه ! قبا سفيد قبا سفيده ! قباي بعد از عيد براي گل منار خوبه ! قدر زر، زرگر شناسد قدر گوهر، گوهري . قران كنند حرز و امام مبين كشند ! (( ياسين كنند ورد وبه طاها كشند تيغ ... )) قربون برم خدا رو، يك بام و دو هوا رو، اينور بام گرما را اون ور بام سرمارو ! قربون بند كيفتم، تا پول داري رفيقتم ! قربون سرت آقا ناشي، خرجم با خودم آقام تو باشي ! قربون چشمهاي بادوميت - ننه من بادوم ! قربون چماق دود كشت كاه، بده جوش پيشكشت ! قرض كه رسيد به صد تومن، هر شب بخور قيمه پلو ! قسمت را باور كنم يا دم خروس را ؟! قسم نخور كه باور كردم ! قلم ، دست دشمنه ! قم بيد و قنبيد، اونهم امسال نبيد ! قوم و خويش، گوشت هم را ميخورند استخوان هم را دور نميندازند .
« ك »
كاچي بهتر از هيچي است ! كار از محكم كاري عيب نميكنه ! كار بوزينه نيست نجاري ! كار خر و خوردن يابو ! كارد، دسته خودشو نمي بره ! كار نباشه زرنگه ! كار، نشد نداره ! كار هر بز نيست خرمن كوفتن --- گاو نر ميخواهد و مرد كهن . كاري بكن بهر ثواب - نه سيخ بسوزه نه كباب ! كاسه گرمتر از آش ! كاسه جائي رود كه شاه تغار باز آيد ! كاسه را كاشي ميشكنه، تاوانش را قمي ميده ! كاشكي را كاشتند سبز نشد ! كاشكي ننم زنده ميشد - اين دورانم ديده ميشد ! كافر همه را بكيش خود پندارد ! كاه از خودت نيست كاهدون كه از خودته ! كاه بده، كالا بده، دو غاز و نيم بالا بده ! كاه پيش سگ، استخوان پيش خر ! كاه را در چشم مردم مي بينه كوه را در چشم خودش نمي بينه ! كاهل به آب نميرفت، وقتي ميرفت خمره ميبرد ! كباب پخته نگردد مگر به گرديدن ! كبكش خروس ميخونه ! كپه هم با فعله است ؟! كجا خوشه؟ اونجا كه دل خوشه ! كج ميگه اما رج ميگه ! كچلي را گفتند: چرا زلف نميگذاري ؟ گفت : من از اين قرتي گريها خوشم نمياد ! كچل نشو كه همه كچلي بخت نداره ! كچليش، كم آوازش ! كدخدا را ببين ، ده را بچاپ ! كرايه نشين، خوش نشينه ! كرم داران عالم را درم نيست --- درم داران عالم را كرم نيست ! كرم درخت از خود درخته ! كژدم را گفتند: چرا بزمستان در نميآئي ؟ گفت : بتابستانم چه حرمت است كه در زمستان نيز بيرون آيم ؟! كس را وقوف نيست كه انجام كار چيست ! (( هر وقت خوش كه دست دهد مغتنم شمار )) [[ حافظ ]] كس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من ! كسي دعا ميكنه زنش نميره كه خواهر زن نداشته باشه ! كسي را در قبر ديگري نمي گذارند ! كسي كه از آفتاب صبح گرم نشد از آفتاب غروب گرم نميشه ! كسي كه از گرگ ميترسه گوسفند نگه نميداره ! كسي كه را مادرش زنا كنه، با ديگران چها كنه ! كسي كه منار ميدزده ، اول چاهش را ميكنه ! كسي كه خربزه مي خوره، پاي لرزش هم ميشينه ! كشته از بسكه فزونست كفن نتوان كرد ! كفاف كي دهد اين باده بمستي ما --- خم سپهر تهي شد ز مي پرستي ما . كف دستي كه مو نداره از كجاش ميكنند ؟! كفتر صناري، ياكريم نميخونه ! كفتر چاهي جاش توي چاهه ! كفشات جفت ، حرفات مفت ! كفشاش يكي نوحه ميخونه، يكي سينه ميزنه ! كفگيرش به ته ديگ خورده ! كلاغ آمد چريدن ياد بگيره پريدن هم يادش رفت ! كلاغ از وقتي بچه دار شد ، شكم سير بخود نديد ! كلاغ از باغمون قهر كرد، يك گردو منفعت ما ! كلاغ از باغمون قهر كرد، يك گردو منفعت ما ! كلاغ خواست راه رفتن كبك را ياد بگيره راه رفتن خودش هم يادش رفت ! كلاغ، روده خودش در آمده بود اونوقت ميگفت : من جراحم ! كلاغ سر لونه خودش قارقار نميكنه ! كل اگر طبيب بودي سر خود دوا نمودي ! كلاه را كه به هوا بيندازي تا پائين بيايد هزار تا چرخ ميخوره ! كلاه كچل را آب برد گفت : براي سرم گشاد بود ! كلفتي نون را بگير و نازكي كار را ! كلوخ انداز را پاداش سنگ است --- جواب است اي برادر اين نه جنگ است . كله اش بوي قرمه سبزي ميده ! كله پز برخاست سگ جايش شنست ! كله گنجشكي خورده ! كمال همنشين در من اثر كرد --- وگر نه من همان خاكم كه هستم . [[ سعدي]] كم بخور هميشه بخور ! كمم گيري كمت گيرم - نمرده ماتمت گيرم ! كنار گود نشسته ميگه لنگش كن ! كند همجنس با همجنس پرواز ! (( كبوتر با كبوتر باز با باز ...)) كنگر خورده لنگر انداخته ! كور از خدا چي ميخواهد ؟ دو چشم بينا ! كور خود و بيناي مردم ! كورشه اون دكانداري كه مشتري خودشو نشناسه ! كور را چه به شب نشيني ! كور كور را ميجوره آب گودال را ! كور هر چي توي چنته خودشه خيال ميكنه توي چنته رفيقش هم هست ! كوري دخترش هيچ، داماد خوشگل هم ميخواهد ! كوزه خالي، زود از لب بام ميافته ! كوزه گر از كوزه شكسته آب ميخوره ! كوزه نو آب خنك داره ! كوزه نو دو روز آب را سرد نگه ميداره ! كوسه دنبال ريش رفت سيبيلشم از دست داد ! كوسه و ريش پهن ! كو فرصت ؟! كوه بكوه نميرسه، آدم به آدم ميرسه ! كوه ، موش زائيده !
« گ »
گابمه و آبمه و نوبت آسيابمه ! گاو پيشاني سفيده ! گاوش زائيده ! گاو نه من شير ! گاه باشد كه كودك نادان --- بغلط بر هدف زند تيري ! گاهي از سوراخ سوزن تو ميره گاهي هم از دروازه تو نميره ! گدارو كه رو بدي صاحبخونه ميشه ! نرمي ز حد مبر كه چو دندان مار ريخت ---- هر طفل ني سوار كند تازيانه اش ! [[ صائب]] گذر پوست به دباغخانه ميافته ! گر بدولت برسي مست نگردي مردي ! گر بري گوش و گر زني دمبم --- بنده از جاي خود نمي جنبم ! گربه براي رضاي خدا موش نميگيره ! گربه تنبل را موش طبابت ميكنه ! گربه دستش به گوشت نميرسه ميگه بو ميده ! گربه را دم حجله بايد كشت ! گربه را اگر در اطاق حبس كني پنجه بروت ميزنه ! گربه را گفتند : گهت درمونه خاك پاشيد روش ! گربه روغن ميخوره خانم دهنش بو ميكنه ! گربه شب سموره ! گربه شير است در گرفتن موش --- ليك موش است در مصاف پلنگ ! گربه مسكين اگر پر داشتي --- تخم گنجشك از زمين بر داشتي ! گر تو بهتر ميزني بستان بزن ! گر تو قرآن بدين نمط خواني --- ببري رونق مسلماني را ! [[ سعدي]] گر تو نمي پسندي تغيير ده قضا را ! (( در كوي نيكنامي ما را گذر ندادند ... )) [[ حافظ]] گر جمله كائنات كافر گردند --- بر دامن كرياش ننشيند گرد ! گر حكم شود كه مست گيرند --- درشهرهر آنچه هست گيرند ! گر در همه دهر يك سر نيشتر است --- بر پاي كسي رود كه از همه درويشتر است ! گر در يمني چو با مني پيش مني --- ور پيش مني چو بي مني در يمني ! گرد نام پدر چه ميگردي ؟ --- پدر خويش باش اگر مردي ! [[ سعدي]] گرز به خورند پهلوون ! گر زمين و زمان بهم دوزي --- ندهندت زياده از روزي ! گر صبر كني ز غوره حلوا سازيم ! گر گدا كاهل بود تقصير صاحب خانه چيست ؟! گرگ دهن آلوده و يوسف ندريده ! گرهي كه با دست باز ميشه نبايد با دندان باز كرد ! گفت پيغمبر كه چون كوبي دري --- عاقبت زآن در برون آيد سري ! گفت : چشم تنگ دنيا دار را --- يا قناعت پر كند يا خاك گور ![[ سعدي]] گفت : چشم تنگ دنيا دار را --- يا قناعت پر كند يا خاك گور ![[ سعدي]] گفت : خونه قاضي عروسيست . گفت : بتو چه؟ گفت : مرا هم دعوت كرده اند . گفت : بمن چه ؟! گفت : استاد! شاگردان از تو نميترسند. گفت : منهم از شاگردها نميترسم ! گفتند : خرس تخم ميذاره يا بچه ؟ گفت : از اين دم بريده هر چي بگي بر مياد! گفتند : خربزه و عسل با هم نميسازند . گفت : حالا كه همچين ساخته اند كه دارند منو از وسط بر ميدارند ! گفتند : خربزه و عسل با هم نميسازند . گفت : حالا كه همچين ساخته اند كه دارند منو از وسط بر ميدارند ! گفتند : خربزه ميخوري با هندوانه ؟ گفت : هر دودانه ! گفت : نوري خونه است ؟ گفتند : علاوه بر نوري دخترش هم خونه است . گفت : نور علي نور ! گل زن و شوهر را از يك تغار برداشته اند ! گله گيهات بسرم ايشالاه عروسي پسرم ! گنج بي مار و گل بي خار نيست --- شادي بي غم در اين بازار نيست ! [[ مولوي]] گنجشك امسال رو باش كه گنجشك پارسالي را قبول نداره ! گنجشك با باز پريد افتاد و ماتحتش دريد ! گنجشك با زاغ زوغش بيست تاش يه قرونه، گاو ميش يكيش صد تومنه ! گندم از گندم برويد جو ز جو ! (( از مكافات عمل غافل نشو ... )) [[ مولوي]] گندم خورديم از بهشت بيرونمان كردند ! گوساله بسته را ميزنه ! گوسفند امام رضا را تا چاشت نميچرونه ! گوسفند بفكر جونه، قصاب به فكر دنبه ! گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من --- آنچه البته بجائي نرسد فريادست ! [[ يغماي جندقي]] گوشت جوان لب طاقچه است ! گوشت را از ناخن نميشه جدا كرد ! گوشت را از بغل گاو بايد بريد ! گوشت رانم را ميخورم منت قصاب رو نميكشم ! گوهر پاك ببايد كه شود قابل فيض --- ورنه هر سنگ و گلي لؤلؤ مرجان نشود ! [[ حافظ]] گه جن خورده ! گيرم پدر تو بود فاضل --- از فضل پدر تو را چه حاصل ! [[ نظامي]] گيرم كه مار چوبه كند تن بشكل مار --- كو زهر بهر دشمن و كو مهره بهر دوست ! [[ خاقاني]] گيسش را توي آسيا سفيد نكرده !
« ل »
لاف در غريبي، گور در بازار مسگرها ! لالائي ميدوني چرا خوابت نميبره ! لب بود كه دندون اومد ! لر اگر ببازار نره بازار ميگنده ! لقمان حكيم را گفتند : ادب از كه آموختي ؟ گفت : از بي ادبان ! [[گلستان سعدي]] لگد به گور حاتم زده ! لولهنگش آب ميگيره ! ليلي را از چشم مجنون بايد ديد !
« م »
ما از خيك دست برداشتيم خيك از ما دست بر نميداره ! ما اينور جوب تو اونور جوب ! ما اينور جوب تو اونور جوب، فحش بده فحش بستون، پيراهن يكي شانزده تومنه ! مادر را دل سوزد، دايه را دامن ! مادر زن خرم كرده، توبره بر سرم كرده ! مادر كه نيست با زن بابا بايد ساخت ! مادر مرده را شيون مياموز ! مارا باش كه از بز دنبه ميخواهيم ! مار بد بهتر بود از يار بد ! مار پوست خودشو ول ميكنه اما خوي خودشو ول نميكنه ! مار تا راست نشه بسوراخ نميره ! مار خورده افعي شده ! مار خيلي از پونه خوشش مياد دم لونه اش سبز ميشه ! مار گزيده از ريسمان سياه و سفيد ميترسه ! مار گير را آخرش مار ميكشه ! مار مهره، هر ماري نداره ! مار هر كجا كج بره توي لونه خودش راست ميره ! ماست را كه خوردي كاسه شو زير سرت بزار ! ماستها را كيسه كردند ! ماست مالي كردن ! ماستي كه ترشه از تغارش پيداست ! ماست نيستي كه انگشتت بزنند ! ما صد نفر بوديم تنها، اونها سه نفر بودند همراه ! ما كه خورديم اما نگي يارو خر بود سيرابيت نپخته بود ! ما كه در جهنم هستيم يك پله پائين تر ! ما كه رسواي جهانيم غم عالم پشمه ! مال است نه جان است كه آسان بتوان داد ! مال بد بيخ ريش صاحبش ! مال به يكجا ميره ايمون به هزار جا ! مالت را خار كن خودت را عزيز كن ! مال خودت را محكم نگهدار همسايه را دزد نكن ! مال خودم مال خودم مال مردمم مال خودم ! مال دنيا وبال آخرته ! مال ما گل مناره، مال مردم زير تغاره ! مال مفت صرافي نداره ! پول باد آورده چند و چون نداره ! مال ممسك ميراث ظالمه ! مال همه ماله، مال من بيت الماله ! ماما آورده را مرده شور ميبره ! ماما كه دو تا شد سر بچه كج در مياد ! ما و مجنون همسفر بوديم در دشت جنون --- او بمطلب ها رسيد و ما هنوز آواره ايم . ماه درخشنده چو پنهان شود --- شب پره بازيگر ميدان شود ! ما هم تون را ميتابيم هم بوق را ميزنيم ! ماه هميشه زير ابر پنهان نميمونه ! ماهي رو هر وقت از آب بگيري تازه است ! ماهي ماهي رو ميخوره، ماهي خوار هر دو را ! ماهي و ماست ؟ عزرائيل ميگه بازم تقصير ماست ؟ مبارك خوشگل بود ابله هم درآورد ! مثقال نمكه خروار هم نمكه ! مثل سيبي كه از وسط نصف كرده باشند ! مثل كنيز ملا باقر ! مرد چهل ساله تازه اول چلچليشه ! مرد خردمند هنر پيشه را --- عمر دو بايست در اين روزگار *** تا به يكي تجربه آموختن --- با دگري تجربه بردن بكار . [[ سعدي ]] مرد كه تنبوتش دو تا شد بفكر زن نو ميافته ! مرده را رو كه رو بدي بكفن خودش ميرينه ! مردي را پاي دار ميبردند زنش ميگفت : يه شليته گلي براي من بيار ! مردي كه نون نداره اينهمه زبون نداره ! مرغ بيوقت خوان را بايد سر بريد ! مرغ زيرك كه ميرميد از دام - با همه زيركي بدام افتاد ! مرغ گرسنه ارزن در خواب مي بينه ! مرغ، هم تخم ميكمه هم چلغوز! مرغ همسايه غازه ! مرغي را كه در هواست نبايد به سيخ كشيد ! مرغ يه پا داره ! مرغي كه انجير ميخوره نوكش كجه ! مرگ براي من، گلابي براي بيمار ! مرگ به فقير و غني نگاه نميكنه ! مرگ خر عروسي سگه ! مرگ خوبه اما براي همسايه ! مرگ ميخواهي برو گيلان ! مرگ يه بار شيون يه بار ! مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد ! (( نابرده رنج گنج ميسر نمي شود ... )) [[ سعدي ]] مزد خر سور چروني خر سواريست ! مزد دست مهتر چس يابوست ! مسجد نساخته گدا درش ايستاده ! مشتري آخر شب خونش پاي خودشه ! مشك خالي و پرهيز آب ! معامله با خودي غصه داره ! معامله نقد بوي مشك ميده ! معما چو حل گشت آسان شود ! مغز خر خورده ! مفرداتش خوبه اما مرده شور تركيبشو ببره ! مگس به فضله ش بشينه تا مورچه خور دنبالش ميدوه ! مگه سيب سرخ براي دست چلاق خوبه ؟! مگه كاشونه كه كپه با فعله است ؟ ملا شدن چه آسون، آدم شدن چه مشكل ! ملا نصرالدين صنار ميگرفت سگ اخته ميكرد يكعباسي ميداد ميرفت حموم ! من آنچه شرط بلاغ است با تو ميگويم --- تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال . [[ سعدي ]] من از بيگانگان هرگز ننالم --- كه با من هر چه كرد آن آشنا كرد . [[ حافظ]] من كجا و خليفه در بغداد ! من ميگم خواجه ام تو ميگي چند تا چه داري ؟! من ميگم نره تو ميگي بدوش ! من ميگم انف، تو نگو انف، تو بگو انف ! من نميگويم سمندر باش يا پروانه باش --- چون بفكر سوختن افتاده اي مردانه باش . [[ مرتضي قليخان شاملو]] من نوكر حاكمم نه نوكر بادنجان ! موريانه همه چيز خونه را ميخوره جز غم صاحب خونه را ! موش به سوراخ نميرفت جارو به دم بست ! موش چيه كه كله پاچش باشه ! موش زنده بهتر از گربه مرده است ! موش به همبونه ( انبار) كار نداره همبونه به موش كار داره ! موش و گربه كه با هم بسازند دكان بقالي خراب ميشه ! مهتاب نرخ ماست را ميشكنه ! مهره مار داره ! مه فشاند نور و سگ عوعو كند --- هر كسي بر طينت خود مي تند ! [[ مولوي ]] مهمون بايد خنده رو باشه اگر چه صاحب خونه، خون گريه كنه ! مهمون تا سه روز عزيزه ! مهمون خر صاحبخونه است ! مهمون كه يكي شد صاحبخونه گاو ميكشه ! مهمون مهمون و نميتونه ببينه صاحبخونه هر دو را ! مهمون ناخونده خرجش پاي خودشه ! مهمون هر كي ، و در خونه هر چي ! ميون حق و باطل چهار انگشته ! ميون دعوا حلوا خير نمي كنند ! ميون دعوا نرخ معين ميكنه ! مي بخور، منبر بسوزان، مردم آزاري مكن ! ميخواي عزيز بشي يا دور شو يا كور شو ! ميراث خرس به كفتار ميرسه ! ميراث خوار بهتر از چشته خوره ! ميوه خوب نصيب شغال ميشه ! ميهمان راحت جان است و ليكن چو نفس --- خفه سازد كه فرود آيد و بيرون نرود !
« ن »
نابرده رنج گنج ميسر نمي شود --- مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد ! ناخوانده بخانه خدا نتوان رفت ! ناز عروس به جهازه ! نازكش داري ناز كن، نداري پاهاتو دراز كن ! نبرد رگي تا نخواهد خداي ! (( اگر تيغ عالم جنبد ز جاي ... )) نخود توي شله زرد ! نخودچي توي جيبم ميكني اونوقت سرم را ميشكني ؟ نخودچي شو دزديده ! نخود همه آش ! نديد بديد وقتي بديد به خود بريد ! نذر ميكنم واسه سرم خودم ميخورم و پسرم ! نردبون، پله به پله ! نردبون دزدها ! نزديك شتر نخواب تا خواب آشفته نبيني ! نزن در كسي را تا نزنند درت را ! نسيه نسيه آخر بدعوا نسيه ! نشاشيدي شب درازه ! نشسته پاكه ! نفسش از جاي گرم در مياد ! نكرده كار نبرند بكار ! نگاه بدست ننه كن مثل ننه غربيله كن ! نوشدارو بعد از مرگ سهراب ! نوكر باب، شيش ماه چاقه شيش ماه لاغر ! نوكر بي جيره و مواجب تاج سر آقاست ! نوكه اومد به ببازار كهنه مي شه دلازار ! نون اينجا آب اينجا - كجا بروم به از اينجا ؟ نون بدو، آب بدو، تو بدنبالش بدو ! نون بده، فرمون بده ! نون بهمه كس بده، اما نان همه كس مخور ! نونت را با آب بخور منت آبدوغ نكش ! نون خونه رئيسه، سگش هم همراهشه ! نون خودتو ميخوري حرف مردم و چرا ميزني ؟! نون خود تو ميخوري حليم حاج عباسو هم ميزني ؟! نون را به اشتهاي مردم نميشه خورد ! نون را بايد جويد توي دهنش گذاشت ! نونش توي روغنه ! نونش را پشت شيشه ميماله ! نون گدائي رو گاو خورد ديگه بكار نرفت ! نون نامردي توي شكم مرد نميمونه ! نون نداره بخوره پياز ميخوره اشتهاش واشه ! نون نكش آب لوله كش ! نه آب و نه آباداني نه گلبانگ مسلماني ! نه آفتاب از اين گرم تر ميشود و نه غلام از اين سياه تر ! نه از من جو، نه از تو دو، بخور كاهي برو راهي ! نه باون خميري نه باين فطيري ! نه به اون شوري شوري نه باين بي نمكي ! نه بباره نه به داره، اسمش خاله موندگاره ! نه بر مرده بر زنده بايد گريست ! (( گر اين تير از تركش رستمي است ... )) [[ فردوسي ]] نه پسر دنيائيم نه دختر آخرت ! نه پشت دارم نه مشت ! نه پير را براي خر خريدن بفرست نه جوان را براي زن گرفتن ! نه خاني اومده نه خاني رفته ! نه چك زدم نه چونه، عروس اومد به خونه ! نه خود خوري نه كس دهي گنده كني به سگ دهي ! نه در غربت دلم شاد و نه روئي در وطن دارم ! --- الهي بخت برگردد از طالع كه من دارم . نه در غربت دلم شاد و نه روئي در وطن دارم ! --- الهي بخت برگردد از طالع كه من دارم . نه دزد باش نه دزد زده ! نه راه پس دارم نه راه پيش ! نه سر پيازم نه ته پياز ! نه سر كرباسم نه ته كرباس ! نه سرم را بشكن نه گردو توي دومنم كن ! نه سيخ بسوره نه كباب ! (( كاري بكن بهر ثواب ... )) نه عروس دنيا نه داماد آخرت ! نه شير شتر نه ديدار عرب ! نه قم خوبه نه كاشون لعنت به هر دوتاشون ! نه مال دارم ديوان ببره نه ايمان دارم شيطان ببره ! نه نماز شبگير كن نه آب توي شير كن ! نه هر كه سر نتراشد قلندري داند ! ني به نوك دماغش نميرسه ! نيش عقرب نه از ره كين است --- اقتضاي طبيتش اين است ! نيكي و پرسش ؟!
« و »
واي بباغي كه كليدش از چوب مو باشه ! واي به خوني كه يكشب از ميونش بگذره ! واي به كاري كه نسازد خدا ! واي به مرگي كه مرده شو هم عزا بگيره ! واي به وقتي كه بگندد نمك ! واي به وقتي كه چاروادار راهدار بشه ! واي بوقتي كه قاچاقچي گمركچي بشه ! وعده سر خرمن دادن ! وقت خوردن، خاله، خواهر زاده را نميشناسه ! وقت مواجب سرهنگه، وقت كار كردن سربازه ! وقتي كه جيك جيك مستونت بود ياد زمستونت نبود ؟! وقتي مادر نباشه با زن بابا بايد ساخت !
« ه »
هادي ! هادي ! اسم خودتو بما نهادي! هر جا كه آشه، كل، فراشه ! هر جا خرسه، جاي ترسه ! هر جا سنگه بپاي احمد لنگه ! هر جا كه پري رخيست ديوي با اوست ! هر جا كه گندوم نده مال من دردمنده ! هر جا كه نمك خوري نمكدون نشكن ! هر جا مرغ لاغره، جايش خونه ملا باقره ! هر جا هيچ جا ، يك جا همه جا ! هر چه از دزد موند، رمال برد ! هر چه بخود نپسندي بديگران نپسند ! هر چه بگندد نمكش ميزنند --- واي به وقتي كه گندد نمك ! هر چه به همش بزني گندش زيادتر ميشه ! هر چه پول بدي آش ميخوري ! هر چه پيش آيد خوش آيد ! هر چه خدا خواست همان شود --- هر چه دلم خواست نه آن شد ! هر چه خورده نريده ! هر چه دختر همسايه چل تر، براي ما بهتر ! هر چه در ديگ است به چمچه مياد ! هر چه دير نپايد دلبستگي را نشايد ! هر چه رشتم پنبه شد ! هر چه سر، بزرگتر درد بزرگتر ! هر چه عوض داره گله نداره ! هر چه كني بخود كني گر همه نيك و بد كني ! هر چه كه پيدا ميكنه خرج اتينا ميكنه ! هر چه مار از پونه بدش مياد بيشتر در لونه اش سبز ميشه ! هر چه ميگم نره، بازم ميگه بدوش ! هر چه نصيب است نه كم ميدهند --- ور نستاني به ستم ميدهند ! هر چه هست از قامت ناساز بي اندام ماست ! --- ورنه تشريف توبر بالاي كس كوتاه نيست .[[ حافظ ]] هر چيز كه خوار آيد يكروز به كار آيد ! هر خري را به يك چوب نميرونند ! هر دودي از كباب نيست ! هر رفتي، آمدي داره ! هر سخن جائي و هر نكته مقامي دارد ! هر سرازيري يك سر بالائي داره ! هر سركه اي از آب، ترش تره ! هر سگ در خونه صاحابش شيره ! هر شب شب قدر است اگر قدر بداني ! هر كس از هر جا رونده است با ما برادر خونده است ! هر كسي پنجروزه نوبت اوست ! (( دور مجنون گذشت و نوبت ماست ... )) [[ حافظ ]] هر كه با مادر خود زنا كنه با دگران چها كنه ! هر كه بامش بيش برفش بيش ! هر كه بيك كار، بهمه كار - هر كه بهمه كار بهيچ كار ! هر كه به اميد همسايه نشست گرسنه ميخوابه ! هر كه تنها قاضي رفت خوشحال بر ميگرده ! هر كه خربزه ميخوره پاي لرزش هم ميشينه ! هر كه خري نداره غمي نداره ! هر كه خيانت ورزد دستش در حساب بلرزد ! هر كه دست از جان بشويد هر چه در دل دارد گويد ! هر كه را زر در ترازوست زور در بازوست ! هر كه را طاووس بايد جور هندوستان كشد ! هر كه را مال هست و عقلش نيست --- روزي آن مال مالشي دهدش *** وانكه را عقل هست و مالش نيست--- روزي آن عقل بالشي دهدش .[[ عمادي شهرياري]] هر كه را ميخواهي بشناسي يا باهاش معامله كن يا سفر كن ! هر كه شيريني فروشد مشتري بروي بجوشد ! هر كه نان از عمل خويش خورد --- منت از حاتم طائي نبرد ! هر كي بفكر خويشه كوسه بفكر ريشه ! هر كي خر شد، ما پالونيم ! هر كي كه زن نداره،آروم تن نداره ! هر كي كه زن نداره،آروم تن نداره ! هر گردي گردو نيست ! هر گلي زدي سر خودت زدي ! هزار تا چاقو بسازه يكيش دسته نداره ! هزار تا دختر كور و يكروزه شوهر ميده ! هزار دوست كمه، يك دشمن بسيار ! هزار قورباغه جاي يه ماهي رو نميگيره ! هزار وعده خوبان يكي وفا نكند ! هشتش گرو نه است ! هلو برو تو گلو ! هم از توبره ميخوره هم از آخور ! هم از شورباي قم افتاديم هم از حليم كاشون ! همان آش است و همان كاسه ! همان خر است و يك كيله جو ! هم چوب را خورديم هم پياز را و هم پول را داديم ! هم حلواي مرده هاست هم خورش زنده ها ! هم خدا را ميخواهد هم خرما ! همدون دوره و كردوش نزديك ! همدون دوره و كردوش نزديك ! همسايه نزديك، بهتر از برادر دور ! همسايه ها ياري كنيد تا من شوهر داري كنم ! هم فاله و هم تماشا ! همكار همكار و نميتونه ببيند ! هم لحافه و هم تشك ! هم ميترسم هم ميترسونم ! همنشين به بود تا من از او بهتر شوم ! همه ابري هم بارون نداره ! همه خرها رو به يك چوب نميرونند ! همه رو مار ميگزه مارو خر چسونه ! همه سروته يه كرباسند ! همه قافله پس و پيشيم ! همه كاره و هيچ كاره ! همه ماري مهره نداره ! همه ماهي خطر داره بدناميشو صفر داره ! هر مرغي انجير نميخوره ! هميشه آب در جوي آقا رفيع نميره به دفه هم در جوي آقا شفيع ميره ! هميشه خره خرما نميرينه ! هميشه روزگار بانسان رو نميكنه ! هميشه شعبان ، يكبا ر هم رمضان ! هميشه ما ميديديم يه دفعه هم تو ببين ! همينو كه زائيدي بزرگش كن ! هنوز باد به زخمش نخورده ! هنور دهنش بوي شير ميده ! هنوز سر از تخم در نياورده ! هنوز غوره نشده مويز شده ! هوو هوو را خوشگل ميكنه جاري جاري را كدبانو ! هيچ ارزوني بي علت نيست ! هيچ انگوري دوبار غوره نميشه ! هيچ بده را به هيچ بستاني كاري نيست ! هيچ بدي نرفت كه خوب جاش بياد ! هيچ بقالي نميگه ماست من ترشه ! هيچ تقلبي بهتر از راستي نيست ! هيچ چراغي تا به صبح نميسوزه ! هيچ چيز شرط هيچ چيز نيست ! هيچ دوئي نيست كه سه نشه ! هيچ دودي بي آتش نيست ! هيچ عروس سياه بختي نيست كه تا چهل روز سفيد بخت نباشه ! هيچكاره ، رقاص پاي نقاره ! هيچكاره و همه كاره ! هيچكس در پيش خود چيزي نشد ! هيچكس را توي گور ديگري نميگذارن ! هيچكس روزي ديگري را نميخوره ! هيچكس نميگه ماست من ترشه ! هيچ گروني بي حكمت نيست !
« ي »
يابو برش داشته ! يابوي اخته و مرد كوسه سن و سالشون معلوم نيست ! يابوي پيش آهنگ آخرش توبره كش ميشه ! يا خدا يا خرما ! ياربد، بدتر بود از يار بد ! يارب مباد آنكه گدا معتبر شود ! يار در خانه و گرد جهان ميگرديم ! يارقديم ، اسب زين كرده است ! يار، مرا ياد كنه ولو با يك هل پوك ! يا زنگي زنگ باش يا رومي روم ! يا علي غرقش كن منهم روش ! يا كوچه گردي يا خانه داري ! يا مرد باش يا نيمه مرد يا هپل هپو ! يا مرگ يا اشتها ! يا مكن با پيلان دوستي --- يا بنا كن خانه در خورد پيل ![[ سعدي ]] يعني كشك ! يكي رو تو ده راه نمي دادند سراغ كدخدارو ميگرفت ! يك ارزن از دستش نمي ريزه ! يك مرده بنام به كه صد زنده به ننگ ! يك انار و صد بيمار! يك بز گر گله را گر ميكند ! يكخورده شاخ بهتر از هزار ذرع دمه ! يك داغ دل بس است براي قبيله اي ! يكدم نشد كه بي سر خر زندگي كنيم ! يك ده آباد بهتر از صد شهر خراب ! يك بار جستي ملخه، دو بار جستي ملخه، آخر به دستي ملخه ! يه بام و دو هوا ! يه پا چارق، يه پا گيوه ! يه پاش اين دنيا يه پاش اون دنياست ! يه پول جيگرك سفره قلمكار نميخواد ! يه تب يه پهلوان و ميخوابونه ! يه تخته اش كمه ! خل و كم عقل است ! يه جا ميل و مناره را نمي بينه يه جا ذره رو در هوا ميشماره ! يه مثقال گه توي شكمش نيست ميخواد به شمس العماره برينه ! يه چيز بگو بگنجه ! يه حموم خرابه چهل تا جومه دار نميخواد ! يه خونه داريم پنبه ريسه ، ميون هفتاد ورثه ! يه دست به پيش و يه دست به پس ! يه دست صدا نداره ! يه دستم سپر بود، يه دستم شمشير، با دندونام كه نميتونم بجنگم ! يه ديوانه سنگي به چاه ميندازه كه صدعاقل نميتونه بيرون بياره ! يه روده راست توي شيكمش نيست ! يه روزه مهمونيم و صد ساله دعاگو ! يه روز حلاجي ميكنه سه روز پنبه از ريش ور ميچينه ! يه سال بخور نون و تره صد سال بخور نون كره ! يه سال روزه بگير آخرش با فضله سگ افطار كن ! يه سوزن بخودت بزن و يه جوالدوز به مردم ! يه سيب و كه به هوا بندازي تا بياد پائين هزار تا چرخ ميخوره ! يه شكم سير بهتر از صد شكم نيم سير ! يه عمر گدائي كرده هنوز شب جمعه رو نميدونه ! يه كاسه چي صد تا سرناچي ! يه كفش آهني ميخواد و يه عصاي فولادي ! يه كلاغ و چهل كلاغ ! يه گوشش دره يه گوشش دروازه ! يه لاش كرديم نرسيد دو لاش كرديم كه برسد ! يه لقمه نون پرپري من بخورم يا اكبري ! يه مريد خر بهتر از يه ده شيش دانگ ! يه مو از خرس كندن غنيمته ! يه مويز و چل قلندر ! يه نه بگو، نه ماه رو دل نكش ! يه وقت از سوراخ سوزن تو ميره يه وقت از در دروازه تو نميره ! يكي به نعل و يكي به ميخ ! يكي چهارشنبه پول پيدا ميكنه يكي گم ميكنه ! يكي كمه، دوتا غمه ، سه تا خاطر جمه ! يكي مرد و يكي مردار شد يكي به غضب خدا گرفتار شد ! يكي ميبره يكي ميدوزد ! يكي گفت : مادرم را ميفروشم . گفتند : كه چطور مادرت را ميفروشي ؟ گفت : قيمتي ميگم كه نخرند ! يكي ميمرد ز درد بينوايي - يكي ميگفت خانوم زردك ميخواهي ؟! يكي نون نداشت بخوره پياز ميخورد كه اشتهاش واشه ! يكي يه دونه يا خل ميشه يا ديوونه ! |