شعر_نون
💐شعر همراه با داستان برای نشانه ی نـ ن

(نرگسِ قصه ی ما)

نرگس یه دختری بود
که خیلی نازنازی بود
یه روزِ تعطیل نرگس
ناراحت و پریشون
نشست تو کنجِ ایوون
نمیدونست چیکار کنه
تا مشکلش رو حل کنه
مشکلِ نرگس این بود
اون هرچقدر تلاش کرد
تو الفبایِ فارسی
حرف ن رو حفظ نکرد
دنبال چاره می گشت
یه چند دقیقه گذشت
به فکرِ چیزی افتاد
یادش اومد معلّم
یه شعرِ ن بهش داد
باعجله با شتاب
رفت به سراغِ کتاب
کاغذ رو ازتوش برداشت
جلویِ چشم هاش گذاشت
شروع به خوندش کرد:

نـ نـ نـ هستم
نـ غیراخر هستم
اول،وسط،هرجایی
غیراز آخر نشستم
اول شبیهِ نرگس
وسط مثلِ مهندس
نقطه ی ریزی دارم
رویِ سرم میزارم
ازاین که تنها نیستم
خیلی زیاد خوشحالم
برادرم هم اینجاست
همین جاپیش شماست
اسمِ برادرم است
ن ن ن آخر
آخر شبیهِ داستان
آخر مثلِ زمستان
ن آخر نیم دایره
یه نقطه رو سر داره
آخر میاد همیشه
به غیرازاین نمیشه

نرگسِ قصه ی ما
دیگه ناراحت نبود
چون از همیشه بهتر
نون رو یاد گرفته بود
شعر_ن